جوانمرد قصاب
جَوانْمَرْدِ قَصّاب، شخصيتی افسانهای که داستان زندگیاش بیانگر مفهوم مردانگی و فتوتی است که از شیوۀ رفتار و خوی امام علی(ع) تأثیر گرفته، و به همین سبب او را پیر و بزرگ قصابان دانستهاند.
نام جوانمرد قصاب در کتاب الفتوه (تألیف: 642 ق)، تذکرة الاوائل ... اثر سيوطی (نک : قزوینی، 1 / 184)، تحفۀ سامی (سام میرزا، 59)، برهان قاطع (2 / 595 ) و نیز به صورت جوانمردان قصاب در داراب نامه (بیغمی،1 / 913-915) آمده است.
هردو واژۀ «جوانمرد» و «قصاب» با واژههای دیگری ترکیب شدهاند و در متون کهن به کار رفتهاند، مانند ابوالعباس قصاب (شفیعی، قلندریه ... ،183-184)، جنگجوی قصاب (ارجانی، 2 / 223) و جواندوست قصاب (بیغمی، 1 / 882، 913؛ نیز نک : شفیعـی، تعلیقـات ... ، 294). نام جـوانمـرد قصاب در افزودههای نسخۀ پاریسِ کتاب الفتوة اثر ابن معمار بغدادی (د 642 ق) به صورت «جومرد القصاب» (ص 87، 91) و در «بستان العارفین»، جوامرد (بی مضافٌالیه یا صفتِ قصاب) آمده است (ص 153).
داستان جوانمرد قصاب با وجود روایات مختلف از آن، در اساس یکسان است. داستان ماجرای کنیزکی را بیان میکند که بانویش از گوشتی که او از قصاب خریده، ناراضی است و او را وادار میکند که چند بار برای عوض کردن گوشت نزد قصاب باز گردد؛ بار سوم، قصاب گوشت را عوض نمیکند. کنیز که روی بازگشت به خانه را ندارد، در راه با امام علی(ع) روبهرو میشود. حضرت، کنیز را نزد قصاب میبرد و از او میخواهد که گوشت را عوض کند تا کنیز بتواند نزد بانویش باز گردد. مرد قصاب که حضرت علی(ع) را نمیشناسد، درخواست او را نمیپذیرد. سپس پی میبرد که آن شخص ناصح، امام علی(ع) بوده است. از اینرو، ازرفتار خود شرمنده میشود و به تلافی رفتار ناشایستش، دست خود را قطع میکند. سرانجام، امام علی(ع) از عمل جوانمردانۀ قصاب آگاه میشود و دست او را به بدنش متصل میکند و سلامت را به او باز میگرداند. از آن زمان، قصاب به سبب ارادت به حضرت علی(ع) و پشیمانی از رفتار خود و قطع کردن دستش، به جوانمرد قصاب شهرت مییابد.
پیشینۀ جوانمردی در صنف قصابان
افراد برای پذیرفته شدن در سلک جوانمردان و فتیان میبایست دارای عفت، حریت، سخاوت، صداقت و دیگر صفات حمیده میبودند (نک : رسایل ... ، جم ؛ نیز قشیری، 103-104). پیامبر(ص) و امامان شیعه، بهویژه حضرت علی(ع) به سبب رفتار و کردارشان همواره بهترین نمونه برای جوانمردان و فتیان بودهاند. پیامبر(ص)، امام علی(ع) را نمونۀ یک جوانمرد دانسته، و جوانمرد امت خود معرفی کرده است (کاشفی، 19). در منابع کهن خصایص جوانمردی و منشأ فتوت را حتى به ديگر انبیا و رسولان الٰهی هم نسبت دادهاند (شیخلی، 214؛ نیز نک : «فتوتنامه ... »، 3870-3871). افزون برآن نقل کردهاند که فتوت پیوسته با پیامبران و صدّیقان همراه بوده، و به حضرت محمد(ص) و امام علی(ع) رسیده است (برای اطلاعات بیشتر، نک : شیخلی، همانجا).
ظاهراً در سدۀ 7ق / 13م اصناف مختلفی وارد تشکیلات فتوت شدند. در برخی از منابع گفته شده که در اين زمان، بعضی از اصناف، از جمله، قصابان به سبب شغلشان که همراه با خونریزی بود، اجازۀ ورود به جرگۀ اهل فتوت را نداشتند (نفیسی، 235، 236؛ فتوت نامهها ... ، 44) و در دورههای بعد به جرگۀ فتوت پیوستند (نک : دنبالۀ مقاله).
در میان اصناف رسم بر این بوده است که برای خود سلسلۀ طریقتی در زمينۀ فتوت درست کنند و يکی از مقدسان و بزرگان را به عنوان سرسلسله برگزینند (کاشفی، 121-122، 381؛ همدانی، 70؛ نیز برای نمونه، نک : «فتوتنامه»، همانجا؛ چهارده رساله ... ، 187). پس از آنکه قصابان اجازۀ ورود به تشکیلات فتوت را یافتند (نک : ریاض، 112-113)، آنان سلسلۀ طریقت خود را با انتخاب جوانمرد قصاب که حضرت علی(ع) با کرامتش او را شفا بخشیده و برانگیخته بود، به حضرت علی(ع)، حضرت ابراهیم(ع) و آدم(ع) رساندند (همانجا؛ فتوتنامهها، 44، 122-124، 128، 224-225؛ «فتوتنامه»، 3865-3872)؛ و به این طریق با انتساب خود به جوانمرد قصاب، به پیشۀ قصابی اعتبار بخشیدند (نک : کاشفی، 381، 384-385، افشاری، مهران، 128). نخستينبار کاشفی نسب پیشوای قصابان را به صورت عبداللهبن عامر بصری ذکر کرده، و او را از ملازمان محمد حنفیه دانسته است (ص381)؛ در متنی دیگر نام بزرگ قصابان را نصیر قصاب اصفهانی آوردهاند ( فتوتنامهها، 224-225).
فتوتنامهها
قصابان همچون دیگر اصناف دارای فتوتنامه بودهاند که در آن به وظایف افراد صنف خود مانند قربانی کردن و رعایت قوانين آن و فرایض و سنن و فواید قصابی اشاره شده است (نک : «فتوتنامه»، همانجا). در فتوتنامههای مربوط به صنف قصاب برسلسلۀ طریقتی قصابان تأکید و شرایط قصابی ذکر شده است (همان، 3870-3871). در برخی از فتوتنامهها به آیین «میان بستن» جوانمرد قصاب به دست سلمان فارسی و به فرمان امیرالمؤمنین علی (ع) و ورود به جرگۀ قلندران و جوانمردان اشاره شده است (کاشفی، 121-122؛ فتوتنامهها، 122-124).
داستانهای مشابه
داستان جوانمرد قصاب همانطور که گفته شـد، بـه روایتهای مختلفی نقل شـده است (بـرای نمونـهها، نک : قزوینی، 1 / 377-379؛ «چهرهای ... »، 62؛ چهارده رساله، 187-188؛ رحمانی، 603-604) و در برخی از روایتها شاخ و برگ بیشتری به داستان دادهاند (تاکه هارا، 41-43). در بعضی از داستانها، قصاب افزون بر آنکه دست خود را قطع میکند، چشمان خود را نیز از کاسه بیرون میآورد ( چهارده رساله، همانجا). این قسمت از داستان قابل مقایسه با حکایت «منتخب رونق المجالس» (تألیف: 534 ق) است که پسری سیلی به صورت پدرش میزند و چشم او را کور میکند؛ سپس به جبران عمل ناپسندش دست خود را قطع میکند. در این داستان حضرت سلیمان(ع) بینایی را به چشمان پدر باز میگرداند و دست پسر پشیمان شده را به بدنش پیوند میزند (ص52-53 ).
مؤلف «بستان العارفین» (ص 134-135) در نیمۀ اول سدۀ 6 ق و عطار (ص 252) در اواخر سدۀ 86 ق یا اوایل سدۀ 7ق داستانی شبیه داستان جوانمرد قصاب دربارۀ غلام حبشی و امام علی(ع) نقل میکند که ظاهراً بعدها غلام حبشی شخصیت این داستان، جای خود را در روایات به جوانمرد قصاب میدهد.
موضوع داستان «منتخب رونق المجالس» (ص 52-53) نیز با داستان جوانمرد قصاب همخوانی دارد، با اين تفاوت که تنها شخصيتها تغيير کردهاند. داستان جوانمرد قصاب در میان اهل تسنن نیز از داستانهای شناخته شده است (تاکه هارا، 43).
داستان جوانمرد قصاب اندک اندک در فرهنگ مردم تعمیم یافت و به ادبیات راه يافت و از آن تعزیهای هم ساختند؛ صاحب تذکرۀ تحفۀ سامی در سدۀ 10ق سخاوت و مردانگی مردمان را به جوانمرد قصاب مثل میزند (سام میرزا، 59).
بقعۀ جوانمرد قصاب
در برخی از شهرهای ایران مردم معتقد به جوانمرد قصاب، بقعهای به نام او بنا کردهاند. یکی از این بقعهها در جنوب شهر تهران، حدود یک کیلومتری غرب جادۀ تهران به ری، در منطقۀ مشهور به منصورآباد، واقع است (مصطفوی، 1 / 168-169). بقعه بنایی 4 ضلعی دارد که طول و عرض داخل آن 6×6 متر است. در ميان آن سکوی مستطيلی به ارتفاع 1 متر قرار دارد که دور آن را نردهای آهنی کشیده، و لوحهای سنگی بر آن نصب کردهاند. روی لوحۀ سنگی، دو بيت با خط نستعليق برجسته نگاشته شده که دارای نقوش شير و تزیيناتی ساده است. مصطفوی با توجه به اين کتيبه، بقعه را از دورۀ فتحعلی شاه قاجار دانسته است. نمای بيرونی بقعه آجری و ساده است (همانجا).
مؤلف مطلع سعدين و مجمع بحرین از بقعهای با نام جوانمرد قصاب در سرخس یاد کرده است (عبدالرزاق، 2(2) / 878؛ برای اختلاف در محل دفن، نک : ابن معمار، 91). کهنترين منبعی که به بقعۀ جوانمرد قصاب در ری اشاره دارد نزهة القلوب است که جوانمرد قصاب را نیز جزو «اکابر و اولياء» آورده است (حمدالله، 54). اين بقعه در دهۀ 1370ش مرمت شده، و با شمارۀ 2002 در فهرست آثار ملی قرار گرفته است («بقعه ... »، بش ). بقعه دارای موقوفاتی است که عوايد آنها صرف هزینۀ نگهداری این مکان میشود (سروقدی، 103؛ علیزاده).
تعزیۀ جوانمرد قصاب
تعزیۀ جوانمرد قصاب، گوشهای از مجلس شهادت علی(ع) است که در مقدمۀ این مجلس در شبی از لیالی قدر خوانده میشود. فهرست شخصیتهای نسخۀ این تعزیه شامل امام علی(ع) (غایب)، امام حسن(ع) (غایب)، قنبر، قصاب، بیبی، کنیز و صحابه است ( گلواژهها ... ، 56-68). روایت تعزیۀ جوانمرد قصاب، کم و بیش به داستان جوانمرد قصاب شباهت دارد که تاکههارا در مجموعۀ افسانههای ایرانی آن را نقل کرده است (ص41، 43).
همایونی تعزیۀ جوانمرد قصاب را جزو تعزیههایی میداند که مخالفان دین را به تمسخر میگیرند و آنان را به سادهترین و شیرینترین و مؤثرترین شیوهها دست میاندازند. بعدها این روش، سبب پدید آمدن نوعی تعزیۀ انتقادی شد (ص 17-18). گوشۀ تعزیۀ جوانمرد قصاب هنوز هم در مجالس تعزیهخوانی اجرا میشود («درماندهام ... »، بش ).
رسم و آیین
به هنگام اجرای تعزيۀ جوانمرد قصاب، مردم هدايا و نذورات خود را به تعزیهخوانان اهدا مینمایند و شبيه قصاب، همۀ آنها را دعا میکنند و شفاعتشان را در روز قیامت از امام علی(ع) درخواست مینمایند (همانجا). برخی از زنان، سفرۀ نذری حضرت رقيه(ع) را در بقعۀ جوانمرد قصاب میاندازند (همایون سپهر، 11)؛ مردم نذر و نیازهایی نیز برای جوانمرد قصاب میکنند که یکی از آنها «نذر شب جمعه» است و قصابانی که به جوانمرد قصاب اعتقاد دارند، این نذر را میکنند (رحمانی، 603-604؛ تاکههارا، همانجا).
نقاشی قهوهخانه
داستان جوانمرد قصاب را استادان سبک نقاشی قهوهخانه مانند حسينآقا قوللر آقاسی و فتح الله قوللر آقاسی و عباس بلوکیفر به تصویر کشیدهاند (سیف، 158-159؛ «چهرهای»، 62؛ «استاد ... »، 172؛ افشاری، مرتضى، 27، تصویر 8). سفارش دهندگان این نوع نقاشی بیشتر قصابان بودهاند که جوانمرد قصاب را مراد خود و نشانۀ صداقت و جوانمردی میدانستهاند. تابلوهایی از این گونه نقاشیها را قصابان در دکانشان به دیوار میآویختند و چنین مینمودند که پیرو رفتار این جوانمرد در کسب و کار خود هستند (کريمزاده، 2 / 540).
مآخذ
ابن معمار، محمد، کتاب الفتوة، به کوشش مصطفى جواد و دیگران، بغداد، 1958م؛ ارجانی، فرامرز، سمک عيار، به کوشش پرويز ناتل خانلری، تهران،1363ش؛ «استـاد عباس بلوکـیفـر»، طـاووس، تهـران، 1379ش، س 2، شم 5-6؛ افشاری، مرتضى، «ویژگیهای شمایلنگاری در نقاشی پشت شیشه (خیالینگاری)»، نگره، تهران، 1386ش، س 2، شم 4؛ افشاری، مهران، «جوانمرد قصاب»، تازه به تازه نوبهنو، تهران، 1385ش؛ برهان قاطع، محمدحسین بن خلف، به کوشش محمدمعین، تهران، 1331ش؛ «بستان العارفين»، منسوب به محمد بن احمد طبسی، دو رسالۀ فارسی کهن در تصوف، به کوشش احمدعلی رجایی، تهران، 1354ش؛ «بقعۀ جوانمرد قصاب» (نک : مل )؛ بيغمی، محمد، دارابنامه، به کوشش ذبيحالله صفا، تهران، 1339ش؛ تاکههارا، شین و احمد وکيليان، افسانههای ايرانی، تهران، 1381ش؛ چهارده رساله در باب فتوت و اصناف، به کوشش مهران افشاری و مهدی مداينی، تهران، 1381ش؛ «چهرهای از قلمرو شبيهخوانی و پردهخوانی»، سروش، تهران، 1376ش، شم 869؛ حمدالله مستوفی، نزهة القلوب، به کوشش لسترنج، لیدن، 1333ق / 1915م؛ «درماندهام، به فریادم رس یا علی(ع)»، همشهری محله، تهران، 27 آبان 1383ش، شم 34؛ رحمانی، روشن، افسانههای دری، تهران، 1374ش؛ رسایل جوانمردان، به کوشش مرتضى صراف و هانری کربن، تهران، 1353ش؛ رياض، محمد، فتوتنامه، تاريخ، آيين، آداب و رسوم، به کوشش عبدالکريم جربزهدار، تهران، 1382ش؛ سام ميرزا صفوی، تحفۀ سامی، به کوشش رکنالدين همايونفرخ، تهران، علمی؛ سروقدی، محمدجعفر، بقاع متبرکۀ استان تهران، تهران، 1384ش؛ سیف، هادی، نقاشی قهوهخانه، تهران، 1369ش؛ شفيعی کدکنی، محمدرضا، تعلیقات بر تاریخ نیشابور حاکم نیشابوری، ترجمۀ محمدبنحسین خلیفۀ نیشابوری، تهران، 1375ش؛ همو، قلندريه در تاريخ، تهران، 1386ش؛ شيخلی، صباح ابراهيم سعيد، «اصناف و فتوت»، ترجمۀ هادی عالمزاده، آيين جوانمردی، ترجمۀ احسان نراقی، تهران، 1363ش؛ عبدالرزاق سمرقندی، مطلع سعدين و مجمع بحرين، به کوشش عبدالحسين نوايی، تهران، 1383ش؛ عطار نیشابوری، منطق الطير، به کوشش محمدرضا شفيعی کدکنی، تهران، 1383ش؛ علیزاده، مهبانو، یادداشتها؛ «فتوتنامۀ قصاب»، به کوشش مهران افشاری، ناموارۀ دکتر محمود افشار، به کوشش ایرج افشار و کریم اصفهانیان، تهران، 1372ش؛ فتوتنامهها و رسائل خاکساريه، به کوشش مهران افشاری، تهران، 1382ش؛ قزوينی، محمد، يادداشتها، تهران، 1361ش؛ قشيری، عبدالکريم، الرسالة، قاهره، 1361ق؛ کاشفی، حسین، فتوتنامۀ سلطانی، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1350ش؛ کريمزاده تبريزی، محمدعلی، احوال و آثار نقاشان قديم ايران، لندن، 1369ش؛ گلواژههای عزا بر گلبرگهای رثا، به کوشش جابر عناصری، تهران، 1370ش؛ مصطفوی، محمدتقی، آثار تاريخی تهران، به کوشش هاشم محدث، تهران، 1361ش؛ «منتخب رونق المجالس»، دو رسالۀ فارسی کهن در تصوف، به کوشش احمدعلی رجايی، تهران، 1354ش؛ نفيسی، سعيد، «فتوتنامهای از قرن هفتم هجری»، فـرهنگ ايـران زمين، تهـران، 1341ش، شم 10؛ همـایـون سپهـر، محمد، «سفرۀ حضرت رقیه (ع)، تجلی نماد پیوند گندمکاران و نخلداران»، فصلنامۀ نجوای فرهنگ، تهران، 1386ش، س 2، شم 3؛ همايونی، صادق، تعزيه و تعزيه خوانی، تهران، 1353ش؛ همدانی، میرسید علی، کتاب الفتوة، به کوشش محمد رياض، لاهور، محکمۀ اوقاف؛ نيز:
Abdulazim, www.abdulazim.com / persian / travel_to_ray / ancient_and _holy_places.asp.